1- ممکن است بیشعورها از بستگان ما باشند و به همین دلیل چندان تمایلی به قبول بیشعوری آنها نداشته باشیم. هر چند رفتارشان آزارمن دهد، اما به دلیل رابطه عاطفی که با آنها داریم، حاضر به پذیرش بیشعوری آنها نیستیم. کمتر کسی حاضر است قبول کند که مادرش یا خواهرش یک بیشعور است.
2- ممکن است آنها را به عنوان بهترین دوستان خود برگزیده باشیم و از اینرو، قبول این اشتباه چندان خوشایند نیست. هیچ کس خوشش نمی آید که به این نتیجه برسد که با یک بیشعور ازدواج کرده است. چرا که پذیرش این امر، مستلزم قبول اشتباه خودش در انتخاب هم می شود.
3- ممکن است برخوردهای نادری با این اشخاص داشته باشیم. اگر خود ما بیشعور نباشیم، معمولاً میلی نداریم که بر مبنای یک یا دو برخورد نتیجه بگیریم که پیشخدمت فلان رستوران بیشعور است. ما معمولا دوست داریم نیمه پر لیوان را ببینیم. اما گاهی رفتار یکی آنقدر غیرقابل تحمل می شود که بر اساس یک برخورد، در مورد او حکم قطعی را صادر می کنیم.
خلاصه بیشعوری خاویر کرمنت
بسیاری از بیشعورها به رفتار خود واقف نیستند. اگر آنها می دانستند که رفتارشان و حرفهایشان چقدر آزاردهنده است، سریعا برای تغییر اقدام می کردند. اما از آنجا که تصور می کنند انسانهای کاملی هستند و هیچ عیب و ایرادی در آنها وجود ندارد، تلاشی برای تغییر خود نمی کنند.
اگر دیگران هم ایرادات رفتاری و گفتاری را به آنها گوشزد کنند، سریع کولی بازی در می آورند و جبهه می گیرند.
اگر میزان بیشعوری در یک فرد بیش از حد باشد به طوری که رفتار او غیرقابل تحمل شود و بیماری روانی را به دنبال داشته باشد، بهترین کار این است که از فرد بیشعور فاصله بگیرید. با این کار حداقل روان شما آسوده می ماند.
وقتی که رفتار غیراخلاقی بیشعورها به رویشان آورده می شود، بلافاصله جبهه می گیرند و طلبکار هم می شوند. بیشعورها در مقابل کسی که به آنها انتقاد کرده است، شروع به انتقادهای غرض ورزانه می کنند و نقد آنها را توطئه و دسیسه می نامند.
در اجلالس سال 1960 سازمان ملل، نیکیتا خروشچف پس از آنکه نمایند فلیپین از سیاست های شوروی در مورد کشورهای اروپای شرقی انتقاد کرد، به شدت عصبانی شد و کفش خود را در آورده و آن را محکم بر روی میز سازمان ملل کوبید. سپس درباره اضمحلال غرب و امپریالیسم و آینده درخشان شوروی و جهان کمونیسم حرفهای بامزه ای زد که به حرکات بامزده اش می آمد.
خروشچف در جواب انتقادات رئیس جمهور آمریکا از این رفتارش گفته بود: «نزاکت هایی که شما به آن پایبند هستید از نوع نزاکت کاپیتالیستی است. یک سوسیالیست نقش بازی نمی کند و هر چه را در دل دارد، آشکار می کند. ما نمی خواهیم کسی را فریب دهیم. در ظاهر لبخند بزنیم، دست بدهیم و تعظیم کنیم و در باطن خنجر بزنیم. فرهنگ سوسیالیستی با فرهنگ کاپیتالیستی فرق دارد و در نتیجه دیپلماسی طرفین با هم تفاوت دارد....»
این نحوه برخورد خروشچف نمونه تمام عیار بیشعوری در مقابل انتقادات دیگران است. حفظ نزاکت ادبی حتی برخلاف اندیشه عقاید انسانها، احترام به افرادی است که در یک مکان گرد هم آمده اند. حال این مکان می تواند محدود باشد که یک جلسه دیپلماتیک باشد و یا در سطح کلان و یک جامعه باشد.
فرقی نمی کند انسان در کجا قرار بگیرد، گاهی رفتار کردن بر خلاف خواسته ها و افکار خود به معنای نقش بازی کردن نیست، بلکه کنار زدن رگه های بیشعوری است.
- ۹۹/۰۵/۲۷